جدول جو
جدول جو

معنی تمتع برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تمتع برداشتن(اِ کِ لَ دَ)
تمتع بردن. تمتع گرفتن. تمتع یافتن:
نشد زگرد یتیمی نصیب هیچ گهر
تمتعی که دل از حظ دلستان برداشت.
صائب (از آنندراج).
رجوع به تمتع و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طمع برداشتن
تصویر طمع برداشتن
قطع امید کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
باز کردن در صندوق و تابوت و جز آن:
ز تابوت زر تخته برداشتند
که گفتار او خیره پنداشتند.
فردوسی.
- تخته برداشتن از دکان، واکردن دکان:
تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش
پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت.
حسین ثنائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ اَ لِکَ دَ)
رفع گناه و عیب از کسی کردن. (ناظم الاطباء) :
مردم و فارغ شدم از بدگمانیهای او
تهمت بیگانگی از آشنا برداشتم.
شانی تکلو (از آنندراج).
رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ گَ دَ)
طمع بریدن. ترک آز:
آنکه او انعام از من بازگیرد تو نه ای
و آنکه او از تو طمع بردارد آن هم من نیم.
مجیرالدین بیلقانی
لغت نامه دهخدا
(اِ کَنَ / نِ کَ دَ)
بهره داشتن. نصیب داشتن:
کافران از بت بی جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستید که جانی دارد.
حافظ.
از لذت حیات ندارد تمتعی
امروز هرکه وعده فرداش می دهند.
حافظ (از آنندراج).
رجوع به تمتع و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طمع برداشتن
تصویر طمع برداشتن
طمع بریدن ترک آز کردن
فرهنگ لغت هوشیار